تبیان، دستیار زندگی
پنجمین مورد از صناعات خمس مغالطه نامیده می شود. مغالطه استدلالی است که با استفاده از شکل ظاهری استدلال و مخفی کردن صورت یا ماده غلط آن استدلال به منظور مخدوش کردن ذهن مخاطب است. ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : رضا هاشمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صناعات خمس(مغالطه یا سفسطه)

منطق

اهداف کلی:

هدف از ارائه این مبحث این است که دانش آموز:

1-    بتواند به خوبی مغالطه شعر را درک کند.
2-    با واژه ها، مفاهیم و اصطلاحات این مبحث به خوبی آشنا شود.

چکیده:

پنجمین مورد از صناعات خمس مغالطه نامیده می شود. مغالطه استدلالی است که با استفاده از شکل ظاهری استدلال و مخفی کردن صورت یا ماده غلط آن استدلال به منظور مخدوش کردن ذهن مخاطب است.

مغالطه

اگر مواد قیاس از یقینیات، مشهورات و مسلمات نباشد، و یا این که مواد قیاس از قضایای مذکور باشد، اما صورت تألیف آن مطابق قوانین تألیف قیاس نباشد، در این حالت، قیاس، شبیه قیاس حقیقی و یقینی و مواد آن شبیه مواد مشهور است. در این صورت، قیاس برای مخاطب مبهم است و اگر او در شناخت صورت و ماده آن اندکی غفلت و یا کوتاهی کند مجبور است که تسلیم آن شود. اگر چنین قیاسی، از هیچ جهت شبیه به قیاس حقیقی نباشد، نمی توان آن را قیاس نامید.

چنین قیاسی (که در واقع شبیه قیاس است)، اگر شبیه برهان باشد، سفسطه یا مغالطه نامیده می شود. علت وقوع سفسطه یا مغالطه دو چیز است، یا این که شخص استدلال کننده دچار اشتباه شده است و یا این که دانسته و عمداً می خواهد طرف مقابل را به غلط و خطا بکشاند. در هریک از دو حالت، به چنین شخصی (مغالط و سفسطه کننده یا سوفسطائی) گویند و قیاس او را به اعتبار این که در هر حال ناقض وضع مقابل است مغالطه یا سفسطه گویند.

پس مغالطه شامل دو قسمت می باشد یا غلط و اشتباه است یا به قصد گمراه کردن دیگران است و از این جهت و به اعتبار این که ناقض وضع مقابل است، (تبکیت مغالطی) نامیده می شود. اگر چه در حقیقت گمراه کردن است نه تبکیت و کوباندن طرف مقابل و یا این که به قصد تبکیت نیست بلکه مقصود آن آزمودن دیگران است، در این صورت آن را (امتحان) گویند.

علت این که این قضایا می تواند ماده قیاس واقع شود و قیاسی را که از این مواد تشکیل شده است درواقع می توان قیاس نامید، رواج این قضایا در اذهان مردم است. علت رواج آن ها نیز مشابهت آن با یقینیات و مشهورات است. اگر ذهن از دقت کافی برخوردار باشد، این قضایا نمی تواند به عنوان قضایای حقیقی در ذهن رسوخ یابد.

خلاصه اگر کم بودن قوه تشخیص و ضعف دقت و قصور ذهنی نباشد، مغالطه و سفسطه واقع نمی شود و صناعت سفسطه به وجود نمی آید.

به عنوان مثال:

برخی گمان کرده اند که آب مطلقا هنگام برخورد با نجاست نجس نمی شود. در حالی که صورت صحیح این حکم این است که آب (اگر به حد کر رسیده باشد) نجس نمی شود. بنابر این قید (اگر به حد کر رسیده باشد) حذف شده است.

و یا در جایی دیگر گفته شود در باز است، باز پرنده است، پس در پرنده است. ظاهر این مغالطه همان شکل اول قیاس، یعنی(الف، ب است، ب، ج است، پس الف، ج است) می باشد. از این رو ظاهراً مشکلی به چشم نمی خورد. بنابراین باید به سراغ محتوای قضایا برویم که ببینیم که آیا ماده هر دو مقدمه درست است یا خیر. هنگامی که خوب تأمل کنیم خواهیم یافت که استدلال دارای حد وسط نیست یعنی نماد(ب) که باید در هر دو مقدمه تکرار شود، تکرار نشده است.

درواقع در مقدمه اول (باز) به معنی باز بودن در اتاق است، در حالی که در مقدمه دوم (باز) به معنای یک پرنده است.


مرکز یادگیری سایت تبیان - نویسنده: رضا هاشمی

تنظیم: مریم فروزان کیا